کد مطلب:9741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:511

ازدواج - 2
مقاله
ادامه بحث ازدواج رو در خدمتتون هستيم . چند وقت پيش كه مشهد رفته بودم ، ديدم يه كار خيلي خوب انجام شده بود . يه سوئيت هاي مرتب و 70 متري رو ساخته بودند و به جوانهايي كه تازه ازدواج كردند اجاره مي دادند . شنيدم كه اينها رو بيشتر از يك سال هم به شخص اجاره نمي دن ، خيلي شيك و مرتب بودند ، اجاره اش هم ماهي 15 هزار تومن بود ، خيلي خوشحال شدم . يعني ديدم دولت هم بيكار ننشسته ، دارن كار مي كنن . انشاءالله اينها همه جا ساخته بشه و زن و شوهري كه اول زندگي شون هم هست ، توقعشون رو به اندازة همين سوئيت بيارن پائين ، اگه من و شما بخوايم به انتظار بشينيم كه يه خونة ويلايي دربست و مستقل ، با دو خط تلفن داشته باشيم و بعد ازدواج كنيم ، بايد بريم دنبال پيرزن بگرديم . براي اينكه ديگه خودمون 70 سالمون شده . خيلي از باباهاي ما دارن هنوز قسط خونه هاشون رو مي دن ، ما چه توقعي داريم ؟ لذا اين فرهنگ در خانواده هامون جا بيوفته كه براي ازدواج با يه سوئيت ، كار راه مي يوفته . براي اول كار بايد از وام هاي مسكن استفاده كنن . به اين موضوع هم مي رسيم كه اگه مرد شغل داشته باشه كفايت مي كنه وگرنه با عشق خالي نمي شه زندگي كرد . بزرگ ترها اين جمله رو راست گفتن كه با عشق خالي نمي شه زندگي كرد . نون عشق رو كه نمي شه بخوري . توي عشق كه نمي شه بخوابي ، عشق كه سرپناه نيست ، اينها راسته . پس مرد بايد شغل داشته باشه ، يه حقوق مناسب داشته باشه . لذا عزيزان قبل از اينكه برن خواستگاري ، شغل داشته باشن . نرن بگن ، من با يه دنيا محبت اومدم . خُب من اين محبت رو چكارش بكنم ؟ چه جوري بخوريم يه دنيا محبت رو ! اين يه دنيا محبت روز دوم كه گشنه ات بشه ، تموم مي شه .

يه روايت قدسي : خداوند تبارك و تعالي به حضرت سليمان (ع) خطاب كرد : سليمان ! چكاره اي ؟ گفت : پادشاه كل جهانم . فرمود : اگر وسط يه بيابون برهوت گير كني و از تشنگي براي يه ليوان آب در حال مردن باشي ، چقدرش رو مي دي تا يه ليوان آب بهت بدن ؟ گفت : نصف حكومتم رو مي دم ! فرمود : خيلي خُب ، حالا اگر گير كنه نتوني پس بدي ، چقدرش رو مي دي ؟ گفت : اون نصفه ديگه رو . فرمود : تمام جهان براي من خدا ، با همين يه ليوان آب خريد و فروش مي شه . شما انسانها خيلي ضعيف تر از اينها هستيد .

يه سري مسائل مالي ديگه هم براي ازدواج هست من جمله مهريه . من يه زماني از يه مهريه گله كردم ، گفتم بعضي ها 3000 سكه براي مهريه تعيين مي كنند . بعد از جلسه گفتند : آقا ! كجاي كاري ؟ الان مهريه روي صدهزار سكه داره مي چرخه !

مهريه بالا گرفتن اصلاً صحيح نيست . گرچه هميشه هم مي گن : آقا ! مهريه رو كي داده كي گرفته ؟ اين دين هست ، يعني چي كه كي داده ، كي گرفته ؟ خُب شايد فردا بخواي بدي . مهريه بالا گرفتن و خارج از شئون گرفتن ، مخالف با شئونات ازدواجه و از موانع ازدواج هم هست . مهريه پايئن گرفتن هم صلاح نيست .

رفته خواستگاري . مي گم : خُب بگو ببينم مهريه چي شد ؟ مي گه : خدا پدرشون رو هم بيامرزه ، عجب پدر و مادر خوبي ! باباهه گفت يه جلد كلام الله مجيد ، يه شاخه نبات ، ده تا سكه ! خُب عزيز من اين چه مهريه اي شد . مرغابي كه نمي خواي بخري . مهريه بايد در شأن فرد باشه . شما مهريه حضرت زهرا (س) رو نگاه كنيد . 700 مثقال نقره مهريه خانوم فاطمه زهرا (س) بوده . به اين مي گن “ مهر السنه ” مهريه بايد در شعونات زن و دختر باشه . شعونات دختر هم با خانواده اش مشخص مي شه . دختري كه در خانواده اي درجه مالي پائين زندگي مي كنه ، بايد مهريه اش در همون حد باشه . پيشنهادي كه من مي خوام براي مهريه بدم ، براي جمع حزب اللهي ها ، 14 سكه هست . كه البته مقام معظم رهبري (حفظه الله تعالي ) اين مقدار رو قرار دادند و خودشون هم خطبه مي خونند . گرچه اغلب كساني كه پيش مقام معظم رهبري مي رن تا خطبه براشون بخونند ، براي قيافه اش هست . مهرشون 14 سكه نيست ، و من اطلاع موثق دارم . خيلي از اينها با 14 سكه مي رن ، آقا با همين نيت 14 سكه ، خطبه عقد رو مي خونن ، اما اينها نظر خودشون 6000 سكه هست . بعد هم مي يان بيرون مي گن الحمدلله تبرك شد ! اين عقد اصلاً باطله چون عاقد فكر كرده مهريه 14 سكه هست و با اين شرط خونده .

ببينيد مهريه كه الان كاملاً در شعونات شيراز هست ، دختر شهري شيرازي بين 114 سكه تا 300 سكه هست . اين شعوناته دختري هست كه داره در شيراز زندگي مي كنه و من پائين تر از اين رو صلاح نمي دونم . بالاتر از اين رو هم صلاح نمي دونم . هر دوي اين مطلب ( پائين تر ، يا بالاتر گرفتن مهريه ) فرداي زندگي در روابط عاطفي ميان زن و شوهر مشكل ايجاد مي كنه . پائين تر گرفتنش در دختري كه مي بينه دور و وري هاش 4000 سكه ، 5000 سكه ، 6000 سكه ، 10 هزار سكه تعيين كردن باعث احساس حقارت مي شه ، گرچه اين احساس ، حقيقي نيست ولي بهر حال اين احساس رو داره . و در روابط عاطفيش اثر مي ذاره . احساس مي كنه مردش ارزشش رو نمي دونه . اين احساس غلطه ، اما بهر حال هست .

امام صادق (ع) در مورد مهريه بالا فرمودند : وقتي زن مهريه خودش رو بالا مي گيره و مرد قبول مي كنه ، ولي در دل مرد كينه مي نشاند . مرد احساس مي كنه باهاش گرون حساب كردند . اين هم يه احساسه . همين احساس بعد از ازدواج در روابط عاطفي زوجين ، خلل ايجاد مي كنه . اين رو دقت كنيد .ببينيد عرف ما در دين مون سهيمه . عرف رو رعايت كنيد ، نه باعث سرافكندگي باشد ، كه اصلاً سرافكندگي نيست . من خودم از شما خيلي داغ تر و مسلمون ترم ! من اين چيزها رو نه بالا برنده مي بينم ، نه پائين آورنده ! اما بعداً اين احساس در روابط عاطفي اثر خواهد گذاشت .

و اما تشريفات ! ببينيد ما دو راه داريم ، راه اول اينكه ، يه داماد و يا يه عروس ، هرچي داره و نداره و هرچي مي تونه وام بگيره براي چي ؟ براي اين عبارت خيلي خيلي ناعاقلانه كه : “ خُب يه شبه ! ” درسته يه شبه اما 15 سال بعدش بايد بدبختي بكشي . عاقلانه اين هست كه داماد عروسي رو ساده بگيره . ساده در اين حدي كه مي گم . فرمودند : عروسي كه مي گيريد به فاميل غذا بدهيد . و فرمودند عقد را مخفي بگيريد و كم خرج و مراسم عروسي را در حد وسع تون خرج كنيد . اين فرمايش امام صادق (ع) هست . فرمودند اما ساده بگيرد براي اينكه زندگيش پيشرفت كند .

بعضي جاها آداب و رسوم خوبي دارند . بعضي از فاميل ، وسايل زندگي عروس و داماد رو مي خرند و اين خيلي سنت خوبيه ، اما بعضي ها نه ! مي گه : خُب يه شبه ! فيلم بردار چقدر شد ؟ 300 هزار تومن . اِه ! خُب يه دوربين از فاميل بگير ، خودت فيلم برداري كن . مي گه : نه ! بايد فيلم بردار باشه ! بايد عروسي توي فلان تالار باشه . من هنوز وارد مقوله اخلاقي ازدواج نشدم ، اما فرض رو بر اين مي گيريم كه وسع مالي رو هم داري ، آيا فكر نمي كني اين جور ولخرجي كردن ، بركت رو از زندگي تو مي بره ؟ فكر نمي كني كه خداوند تبارك و تعالي از اين جور خرج كردن ، ناراحت مي شه ؟ از اين همه اسراف كردن ناراحت مي شه ؟

يكي از برادرها تماس گرفت ، مي گفت : يكي از خواهران كه خيلي هم متدين و فلان و از اين حرفها هست !به خواستگاريش رفتيم ، گفته : براي شب عروسي من بايد يك ميليون خرج كني . گفتم : خُب براي چي ؟ گفته بود : يك شبه ، مي خوام تا آخر عمر سرم رو بالا بگيرم .

ما نمي تونيم سرمون رو بالا نگه داريم ، خدا بايد سر ما رو بالا نگه داره . و با اين كارهايي كه تو مي كني ، خدا سرت رو پائين مي اندازه . اين حرف من بود ، اگه خواستيد خودتون تجربه كنيد . ما توي جمع بچه حزب اللهي ها و عاشقاي امام حسين (ع) داريم صحبت مي كنيم . تشريفات رو كم كنيد . لازم نيست براي عروسي 2000 نفر ، دعوت كنيد . برادرها و خواهرها ! لازم نيست تمام هم كلاسي هاتون رو دعوت كنيد . با اين كار هم به خودت ظلم مي كني و هم به اوني كه دعوتش كردي ! چون مجبوره بعداً مثل خودت مراسم بگيره . داري اين كار رو يه فرهنگ و يه عرف مي كني . كي گفته دوستان دبيرستاني من بايد توي مراسم عروسي من شركت كنند ؟ ! كي گفته عروسي رو نمي شه در خونه گرفت ، حتماً بايد توي تالار باشه ؟ كي گفته توي عروسي بايد سه نوع پلو باشه ؟ خُب همين چيزهاست كه ازدواج رو مثل يه هيولا كرده ، و كسي كه مي خواد براي خواستگاري پا پيش بذاره ترس و واهمه داره . واي ! سه جور پلو ، هتل فلان ، . . . همين يه قلم شده يك ميليون و پونصد هزار تومن ، من از كجا بيارم . اين پول رو مي تونم توي بانك مسكن بذارم ، 6 ماه بعد ، 4 ميليون وام بگيرم و يه خونه بخرم ، يه عمر خوب زندگي كنم ، چرا بايد همه اين پول رو توي يه شب خرج كنم بعد هم اين فرهنگ جا بيوفته . اون هم جمع حزب اللهي ها !

من يه جمله دردآلود بگم ، يه نوار ويدئويي دو سال پيش به من نشون دادن ، يه بنده خدايي كه به كف زدن شما ايراد مي گيره ، ( كه شماها با اين كف زدن هاتون لهو و لعب رو رواج مي ديد ) براي خودش كلي ادعا داره ، 20 هيأت داره . يه عروسي براي دخترش گرفته بود كه بيا و ببين ! حالا كف زدن براي اهل بيت (س) شده لهو و لعب . من گفتم اين بنده خدا كه اين كار رو مي كنه فقط به خودش ظلم نمي كنه . داره اين فرهنگ رو بين مريدهاش جا مي اندازه . نمي دونيد چه خبر بود !! چند تا خواننده ، كه هر كدوم چند صد هزار تومن پول مي گيرن . چندين نفر شعبده باز ، چقدر بزن و برقص ، يه بره رو درسته گذاشته بود وسط سفره ، علف هم گذاشته بود توي دهنش ! خُب اين بره رو درسته

مي خواي چكار ؟! با اين كار تو ، فردا مريدت ، فيل مي ذاره وسط سفره !!

جالب اينجاست كه همين فرد ، همه جا مي گه اينها دارن جوون ها رو به فساد مي كشونن ، مجلس اهل بيت رو به لهو و لعب مي اندازن .برو بابا جون ! خودت رو جمع كن .

درد اينجاست كه اگر من و شما اين كارها رو انجام بديم ، تبديل به فرهنگ مي شه و اگر من و شما انجام نديم ، اون انجام ندادن هم تبديل به فرهنگ مي شه . باعث مي شه كه سنت حسنه اي راه بيوفته . روزهاي اولي كه ازدواج هاي دسته جمعي راه افتاد ، همه مي ترسيدن . حتي عروس و داماد چهره شون رو قايم مي كردند ، از اين نوع ازدواج خجالت مي كشيدن . اما الان كار به جايي رسيده كه در دانشگاه هاي ما ، ازدواج هاي دانشجويي رسماً اجرا مي شه . در همين سال گذشته دانشگاه علوم پزشكي ، براي 120 ، 130 زوج مراسم ازدواج برگزار كرد . و چقدر اين جوانها به ازدواج شون افتخار مي كردند . و الحمدلله اين يه فرهنگ شد . و الان فرهنگ ازدواج دانشجويي بدون هيچ خجالت و ننگي ، جا افتاده و با اين كار ، خرج هاي بسيار كلان از روي دوش جوانها برداشته شد . يعني در حقيقت هزينه ازدواج هر زوج ، حدود دويست و خورده اي ، تموم مي شه كه اين هم با سكه هايي كه بهشون اهداء مي كنند ، جبران مي شه . برنامه هاي شاد و متنوعي هم برگزار مي كنند و انشاءالله اين فرهنگ در تمامي تشكل هايي كه با جوانها سرو كار دارند ، جا بيفته و از اين برنامه ها داشته باشند . و ما هم انشاءالله خواهيم داشت . خُب اين ها قدم هاي مثبتي هست كه داره با بالا رفتن سطح فكر مردم ، برداشته مي شه . الان شايد باورتون نشه ، توي بعضي از دهات ها و شهرستانها ، هزينه ازدواج هايي كه انجام مي شه سرسام آور تر از شهر هاي بزرگي مثل مشهد و تهران و شيراز هست . چون اينها بر اساس آداب و رسوم قديم ، يك هفته ، تمام ده رو مهموني مي كنند . اينها كه ديگه واقعاً سرسام آورتره . يه رسم ديگه اي كه دارند ، عروس وقتي مي خواد وارد خونه داماد بشه ، اصلاً نمي تونه روي پاش بايسته ! چون 5 كيلو طلا بهش آويزونه . بايد روي برانكارد ببرنش !!

خُب اينها ناشي از بي فرهنگيه . هرچي فرهنگ بالاتر مي ره ، ازدواج راحت تر مي شه . الان ما روي غرب خيلي ايراد داريم . براي اينكه غرب واقعاً نهاد خانواده رو زير سؤال برده . اما ببينيد مراسم ازدواج رو چه جوري برگزار مي كنند ؟ خيلي خيلي ساده مي گيرند . دست هم رو مي گيرن و به كليسا مي رن . ـ پدر ؟ ـ بله . ـ ما مي خوايم زن و شوهر بشيم . ـ پدر ، پسر ، روح القدس ، برو ديگه هم هيچي نپرس !!

تموم شد ، زن و شوهر شدند !!! البته فرداش هم دوباره : ـ پدر ؟ ـ بله . ـ ما پشيمون شديم .

ـ پدر ، پسر روح القدس ، باز اين سري ، بيا هيچي نپرس !!

نه به اون شل و ولي اونها ، نه به اين مراسم هاي كه ما داريم مي گيريم . هرچي به كشورهاي عقب افتاده تر نگاه

مي كنيم ، مي بينيم مراسم هاي وحشتناك تري دارند . توي كشورهايي مثل اتيوپي ، صحراي آمازون ، بايد دو تا آدم پاي عروس و داماد قربوني كنند ! اينها همه از بي فرهنگيه . هرچي انسان متمدن تر مي شه و فرهنگ و علمش بالاتر مي ره ، بايد ازدواجش راحت تر بشه . تشريفاتش كمتر بشه . عقلانيت بر زندگيش حاكم بشه . چون وقتي عقلانيت حاكم مي شه ، انسان فكر مي كنه كه چرا من بايد خرج كنم ؟ فقط براي اينكه فاميل بگن : “ عجب عروسي ؟!! ” ، اين همه خرج كنم ؟ اولاً : خدمتتون عرض كنم : هرچي خرج كني ، اوني كه مي خواد بد بگه ، مي گه . ـ ديدي ؟ چقدر پلوش بد مزه بود ! از اين حرفهاي خاله زنكي ! آدم با خودش مي گه : چرا من براي حرف چهار تا خاله زنك ، زندگيم رو سياه كنم ؟

حالا فوقش تعريف هم بكنند ، براي 6 ماه تعريف مي كنند ، تو مي خواي 60 سال زندگي كني . چرا بايد خودت رو توي قسط و بدبختي بندازي كه 6 ماه فاميل از تو تعريف كنه ؟ بذار 6 ماه مردم بگن چه مراسم بدي . اما تو 60 سال راحت زندگي كن .

يا اينكه بعضي از پدر و مادرها مي گن : “ آقا ! ما آرزو داريم ، به دلمون مونده ، بايد بهترين عروسي رو بگيريم . ” خُب اگه به دلت مونده ، خرجش رو هم بده . چرا بچه ات رو بدبخت مي كني ؟

ازدواج ها رو راحت برگزار كنيم ، تشريفات و تعلقاتي كه ضروري نيست رو حذف كنيم . البته اين صحبت ها رو به گوش پدر و مادرهاتون برسونيد .

نكته بعد : يكي ديگه از موانع ازدواج ترسه . انسان مي ترسه كه من واقعاً مي تونم عهده دار يه خانواده بشم ؟ روحيه انزوا ! من واقعاً از پس اين قضيه برمي يام ؟ بايد دقت كنيد . تمام بشريت مي تونن . همه مردم از عهده اين كار برمي يان . بايد به اين ترس غلبه كنيد . از مشكلات نترسيد . اگر به خاطر مشكلات ازدواج نكنيد ، خدا مشكلات تون رو زياد مي كنه . اما اگه به خاطر خدا ، ازدواج كنيد ، خدا مشكلات رو از سر راه تون برمي داره . حالا آخرش مي گم چه جوري .

خدا رحمت كنه شهيد حسن شاد رو ، از رفقاي ما بود ، توي منطقه يه تزي داشت ، مي گفت : “ آقا ! هر وقت ترسيدي ، برو داخل ترس ، تا ترست بريزه . ” اگه از اون چيزي كه مي ترسي ، دوري كني ، ترست بيشتر مي شه . انسان تا وقتي وارد معركه ازدواج نشه ، مي ترسه . با خودش مي گه : اُوه !! خواستگاري ؟! حالا چي بگم ؟ برو بابا ! چيزي نمي خواد بگي ، يه چايي مي خوري . ( حالا بهت مي گم چي چي بگو ) ترس نداره .

و اما مانع بعدي : دخالت اطرافيان . مادران محترمه اي كه بهشت زير پاي اونهاست و من بهشون احترام مي ذارم . مخصوصاً مادربزرگ هايي كه اونها هم نور چشم ما هستند . گل سر سبد ما هستن ، خيلي عالين . اما محبت كنن ، براي دخترهاي خودشون و نوه هاي خودشون اينقدر خواستگار پيدا نكنن ! اين مادر بزرگ نه اين كه خودش آرزو داره ، مي خواد زودتر عروسي نوه رو ببينه ، از وقتي دختر چهار سال و نيمش هست و شروع مي كنه به راه رفتن ، دنبال خواستگار مي گرده . اين دختر بيچاره هم ، گيج مي شه . صبح پسر بقال ، ظهر پسر قصاب ، بعد از ظهر پسر خياط ، شب پسر دكتر ، فردا صبح مهندس ، همين جوري خواستگار هست كه مي ريزه روي سر اين بنده خدا . خُب گيج مي شه كه من چيكار كنم ؟ يا اباالفضل !! .

خُب خواستگار خودش مي ياد . و براي پسرهاشون دنبال عروس نگردن . صبح مي ياد ، نمي دوني ! اُه ! اُه ! يه دختر ديدم تيكة ماه !!

يه قضيه اي رو بگم ، يه بنده خدايي كه اتفاقاً خيلي هم دير ازدواج كرد ، ( به خاطر همين مادربزرگش ) تعريف مي كرد ، مي گفت : مادربزرگم خيلي چشمش ضعيف بود . يه تيكة ماه ديده بود . رفتيم خواستگاريش ، 45 ـ 46 سالش بود ! گفتم : مادر بزرگ ! اين كه 46 سالشه ، هفت تا هم بچه داره !! اين رو مي خواي براي من كه 25 سالمه ، بگيري ؟ گفت : ننه ! من از دور نگاش كردم . خشكل تر از اين حرفها بود !!

عزيز من ! بذار كارش رو بكنه . چرا عجله مي كني ؟ چرا مي ترسي كسي گير پسر يا دخترتون نياد ؟ بذاريد به سنش كه برسه ، ازدواج هم مي كنه . گيجش نكنيد .

يكي از موانع ازدواج ، دخالت اطرافيانه . دختر پسنديده ، پسر هم پسنديده ، بعد ننه و بابا و آبجي و عمه و خاله . . . اينقدر روي تك تك اعضا و جوارح و صورت طرف مقابل نظر مي دن تا اين بنده خدا فكر كنه ، طرف ، ديوه ! مي گه : احتمالاً من چشمام آستيگماته ! اينجوري كه اينها مي گن چشم اين بابا ، زير لبشه !!

بابا ! بذاريد خودشون بپسندن . چرا جو سازي مي كني ؟ بنده كه پدرم ، اگه از دختر و يا پسري خوشم مي ياد و دوست دارم عروس و يا دامادم بشن ، نبايد جو سازي كنم تا پسر و يا دخترم از اون خوشش بياد . يا اگه بدم مي ياد ، نبايد جوسازي كنم كه اونها بدشون بياد . لذا پسر و دختر گير مي كنن . بابا ! تو دوست داري ، فلاني عروست باشه ، خُب تقصير پسرت چيه ؟ تو اگه دختر برادرت رو دوست داري كه عروست باشه ، يا اگه پسر بردارت رو دوست داري دامادت باشه ، تو اگه پسر برادرت توي حجره ات كار مي كنه ، دوست داري دامادت هم باشه ، مشكل خودته . مشكل پسر و يا دخترت نيست . چرا جو سازي مي كني ؟ بذاريد جوانها در آرامش انتخاب كنند . بدون هيچ گونه جو سازي .

پس اين هم يكي ديگه از موانع ازدواجه و اگر يك بار ، دو بار چنين مسئله اي پيش بياد ، آخرش ديگه پسر و دختر جو زده مي شن و مي ترسند . كار به جايي مي رسه كه مي گن : آقا ! من اصلاً ازدواج نمي كنم . نمي خوام ازدواج بكنم ! و اين باعث برخوردهايي در خانواده مي شه كه اصلاً صلاح نيست .



مطلب بعد : خواستگاري

حالا اومديم سراغ خواستگاري ! جلسه قبل هم گفتيم : ” اَبا الله ان يجري الأمور بغير اسبابها ” يعني خداوند ابا دارد

( مخصوصاً براي من و تويي كه مؤمن هستيم ) امور را از غير اسبابش جلو ببرد . اسباب خواستگاري در فرهنگ ديني ما ، اسباب خاصيه . اسبابش چه جوريه ؟ راهش چه جوريه ؟ راهش اين هست كه خانواده اي ، دختري را پسند مي كنند ، به پسر پيشنهاد مي دهند ، ( با عقلانيت ) جلسه اي مي گذارند ، اين دختر و پسر در يك جلسه خواستگاري همديگه را مي بينند و با هم صحبت مي كنند و آخر كار جواب مي دهند بله يا نه !

اين راهشه . مي گه : من خجالت مي كشم به خانواده ام بگم . خُب به من بگو ، چرا غيرشرعي كار مي كنيد ؟ چرا نامه مي نويسيد ؟ چرا تلفن مي زنيد ؟ ( شما رو نمي گم ) چرا توي خيابون همديگه رو گير مي ياريد صحبت مي كنيد ، كار عقيم مي شه . جواب نمي ده . چون ما مؤمنيم . بهش نمي رسي و اگر برسي ، مطمئني اين گناهاني كه اول كار كردي ، در زندگي تو دخالت نمي كنه ؟

مي گه : آقا من خجالت مي كشم . چشم ! ما داريم مركز مشاوره مي زنيم . براي برادرها و خواهرها مركز مشاوره مي گذاريم . نگو آقا روي منبر نشسته صداش از جاي گرم مي ياد . برادرها و خواهرها مي تونند به مركز مشاوره مراجعه كنند ، هر مشكلي كه توي خانواده داشتند مطرح كنند . خيلي هاتون همين طوري با ما تماس گرفتيد ، ديديد چقدر خوب مشكل تون حل شد ؟ بابا ! ما شغلمون همينه . ما اصلاً وظيفه مون همينه . هيچ منتي هم نداريم . وظيفه اين تشكيلاته كه جوانها رو كمك كنه . يكي از مواردش هم ازدواجه . خجالت مي كشم يعني چي ، اولاً خجالت نكش ! بعد هم خجالت مي شي ، چرا گناه رو انجام مي دي ؟ جلوي خدا روت مي شه گناه انجام بدي ؟ چرا نامه ؟ چرا تلفن ؟ چرا صحبت توي خيابون ؟ چرا از راهش جلو نمي ريد . راه داره عزيز من . اين راهش هست و اين مراكز هست . مركز مشاوره ازدواج دانشجويي در همين شيراز هست ، مركز مشاوره استانداري و . . . ما هم مركز مشاوره رو راه مي اندازيم . تشكلاتي هست كه از راه شرعي اين مشكلات شما را حل مي كنند . اگر تو زبونش رو نداري كه پدر و مادرت رو قانع كني ، اينها قانع شون مي كنند . اگر زبونش رو نداري و پدر و مادرت زبونش رو ندارند كه خانواده دختر رو راضي كنند ، اگه ببينند ازدواج به صلاح هست ، اونها قانع كنند . و اگر اين ازدواج به صلاح نيست ، هر دوي شما قانع بشيد و مسئله شرعاً حل بشه . از راهش جلو بريد . از اسبابش استفاده كنيد . اين مسائل هست . خُب الحمدلله پدر و مادرها به ما محبت دارند و هر وقت تماس مي گيريم ، هم محبت مي كنند و هم جواب مي دهند . هم خيلي ها قانع مي شن يا ما رو قانع مي كنند .

پس اين مژده رو هم خدمتتون داديم كه مركز مشاوره از دو هفته ديگه راه اندازي مي شه ، نه فقط اين مشكل هر مشكل و يا مسئله اي داشتيد ، مشكلات خانوادگي ، در ارتباط با مادرتون ، پدرتون و يا مشكل درسي ، هر مشكلي داشتيد مراجعه كنيد . ساعتش هم اعلام مي شه و ما در خدمتتون هستيم . نگيد آقا ! ما خجالت مي كشيم بريم پيش فلاني ، ما مي يام مي شينيم اونجا مشكلات تون رو حل مي كنيم . پس ديگه عذري نيست كه كسي كار غير شرعي انجام بده . عذري براي رفاقت خيابوني نيست . هيچ توجيهي نيست . من اومدم راهش رو بهتون گفتم ، ما هم در خدمتتون هستيم ، هر كسي از اين به بعد كار غير شرعي انجام بده ، خدايا ! تو شاهد باش داره گناه انجام مي ده .

حالا مي خوايم بريم خواستگاري . اولاً چكار بايد انجام بدي ؟ چه صحبت هايي بايد بكنيد . اينها خيلي مهمه . هوا چه طوره ؟ ديروز آفتابي بود ، ما دو بال ملائك مي خوايم بشيم و . . . اين چرت و پرت ها رو بذاريد كنار ، دو تا كلام حرف درست و حسابي مثل آدميزاد بزنيد ، مي خواين با هم زندگي كنيد ! زندگي ! نه مي خوايد روزنامه ديواري درست كنيد ، نه مي خوايد كتاب نثر ادبي بنويسيد ، كه دو تا جمله تو از بر كني ، دو تا جمله اون از بر كنه ، به هم بگيد و تموم شد و رفت . بعد هم مي يان توي خونه ، دو تا بچه گيرشون مي ياد ، صبح تا شب اين با ماهيتابه توي سر اون مي زنه ، اونم با دمپايي توي سر اين مي زنه !!

داداش من ! توي خواستگاري حرفت رو بزن ، اين چرت و پرتها چيه ؟ من يه عمريه دلم گرفته ، دنبال مونس مي گشتم ، ما فلانيم و . . . عزيز من ! اين حرفهاي چرت و پرت چيه ؟ ايده آل فكر كنيد . من جدي دارم مي گم . ايده آل فكر كنيد . اين حرفها رو بذاريد براي بعد از ازدواج . اينقدر وقت داريد براي انشاء نوشتن .



مسائلي كه در خواستگاري مطرح مي شه :

1 ـ از نظر مالي صحبت كنيد كه : خانوم ! شما دقيقاً توقع تون از نظر مالي چيه ؟ ( دقيقاً ) و بعد هم با عقلت جور در بياد ، بعضي وقتها مي بيني داماد چشمهاش كور مي شه ! ( توقع از نظر مالي ) ـ دنيا رو مي خوام ! ـ چشم ، روي چشمم . ـ سر مي خوام . ـ چشم ، خدمت شما ، ديگه چي مي خواي ؟ هرچي مي خواي .

نه ، اينجوري نه ، عقلاني داداش من ! عقلاني . توي ازدواج تون جووني نكنيد . بگو : خانم از نظر مالي توقع شما چيه ؟ مثلاً مي گه : توقع من اينه كه يه خونه اينطوري باشه . بگو : خُب نظر شما اين هست كه كجاي شهر خونه بگيريم ، خونه چه قيمتي مي خواي ؟ قشنگ كنار بياين . اين طور نشه كه بعد از عقد بفهمي شما توقع تون اين بوده كه يه خونه به 2 ميليون تومن رهن كنيد ، خانم توقعش اين بوده كه يه جايي خونه بخره به 200 ميليون تومن ! خُب اين كه خيلي اختلاف نظره .

مي گفت : به يه بنده خدايي گفتن : آقا ! شما خونه گيرتون اومد ؟ گفت : بعله . . . ! گفتن : كجا ؟ گفت : بالاي شهر ،

700 متر ، پاركنيگ ، جكوزي ، استخر ، سونا ، 3 طبقه ، آسانسور ، تلفن بي سيم ، 4 خط تلفن و . . . . ـ عجب ! خُب بگو ببينم چقدر داشتي ؟ ـ يك ميليون تومن رهن ، 30 هزار تومن اجاره . ـ باريك الله ! باريك الله ! گفت : البته معامله مون نشد . ـ چرا ؟ ـ اون مي گفت 30 ميليون تومن رهن با 100 هزار تومن اجاره .

بعضي وقتها اختلاف نظرها خيلي زياده . بشينيد وضعيت مالي رو چك كنيد . خانم ! ببخشيدا . آقا ! ببخشيدا ، شما وضعيت مالي اي كه توي زندگي توقع داري چيه ؟ چي مي خواي ؟ قالي ، تلويزيون رنگي ، گاز ، يخچال و . . . بشينيد درباره اينها صحبت كنيد . دقيق . بعد به تفاهم برسيد كه اگه اين چيزها رو مي خواد و زياد هست ، بگيد اول ازدواج نمي شه . يواش يواش مي خريم . يا اگه مي بينيد اين چيزها براي زندگي لازم نيست ، بگيد : آقا ! من تا اينجاها نمي يام . من تا يه حدي مي خوام زندگيم رفاه داشته باشه . اين مطلب اول

2 ـ علائق مادي : شما توي زندگي به چي علاقه داريد ؟ يه وقت مي بيني زنه علاقه اش اينه به سينما بره ، مرده علاقه اش اينه بره باغ وحش ! زنه حالش از باغ وحش به هم مي خوره ، مرده هم حالش از سينما به هم مي خوره . ( اين مثاله ها ) علائق مادي . شما به چه چيزهايي علاقه داريد ؟ تفريحات شما چيه ؟ مثلاً زنه تفريحاتش اينه كه . . . . بذاريد برعكس بگم ، خواهرها اعتراض نكنن . مرده تفريحاتش اينه كه بره شمال ، كنار دريا ، زنه تفريحاتش اينه كه با كانون بره مشهد ، كنار حرم امام رضا (ع) گريه كنه . اين تفريحه ديگه . شماها خودتون قبول داريد كه اين چيزها براي ما شده تفريح .

تفريحات تون رو بشينيد با همديگه چك كنيد . كه آقا نقاط مورد علاقه شما بعد از زندگي چيه ؟ كوركورانه نباشه ، جواني رو كنار بگذاريد با عقلانيت . و توي اين مورد هم به تفاهم برسيد . هر كدوم كه به نقطه منفي رسيد ولش نكنيد ، نه ، صحبت كنيد ، شما نظرت رو بگو ، ايشون هم نظرش رو بگه ، به تفاهم برسيد ، اگر نشد ، بعد رها كنيد . اين نكته بعدي .



3 ـ وضعيت اعتقادي : همه ما مؤمنيم ديگه . من الان در جمع مؤمنين و مؤمنات صحبت مي كنم ديگه ، خانم ! ، آقا ! به پلة چندم ايمان قرار است اكتفا كنيد ؟ اين مهمه . بنده دوست دارم واجباتم رو انجام بدم ، گناه هم حتي الامكان نمي كنم . اگه يه وقت گناه كردم ، توبه مي كنم . تمام ! بيشتر از اين نيستما ! من اهل نماز شب و مستحبات و جلسه و زيارت و اينها نيستم . من دوست دارم زندگيم رو بكنم ، خيلي عادي . شرعاً ايرادي هم نداره ، فاسق هم نيستم . ايشون هم بگه ، عروس و داماد توقعات اعتقادي يكديگر را چك كنند كه ببينند آقا چه جوريه ؟ واقعاً به پله چندم ايمان قرار هست اكتفا كنند . اين هم مشخص بشه . كه فردا همين مورد هم مشكل مي شه و من نمونه هاش رو ديدم و براي شما گفتم كه اين مسئله هم مشكل ساز شده . زن و مرد از نظر پله اي كه مي خوان از ايمان طي كنند با هم تفاهم داشته باشند . اگه بعد از ازدواج توي همين پله بودند و طي كردند كه چه بهتر ، و اگر نبودن چيزي از دست ندادن . دعوايي نشده ، يا دوتايي با هم نيومدن ، يا دوتايي با هم اومدن .

4 ـ جمال . بحث جمال ، يكي از مسائلي است كه بايد در خواستگاري روي اون تأكيد بشه . البته تعريف زيبايي و جمال در زن و مرد فرق مي كنه ، من از قول امام علي (ع) نقل مي كنم : مي فرمايد : “ عقول النساء في جمالهن و جمال رجال في عقولهم ” حضرت علي (ع) مي فرمايند : دختر و پسري كه در خواستگاري داريد به هم نگاه مي كنيد ( براي اينكه بايد در خواستگاري نگاه كنيد ) و داريد با هم صحبت مي كنيد تا در اين جلسه به تفاهم برسيد ، بدونيد : عقل زن در زيبايي چهره اش مي باشد و زيبايي مرد در عقلش . يعني خواهر و برادري كه در خواستگاري به دنبال جمال مي گردد ، بايد بدونه امام علي (ع) جمال رو اين طوري تعريف كرده . عقل زن در زيبايي چهره اش هست و زيبايي مرد در عقلش ! حالا يه بحثي رو خواهيم داشت تحت زيبايي و زيبايي شناسي كه من در اونجا خيلي مفصل صحبت خواهم كرد . اما اين رو گوش كنيد : “ ان الله عزوجل ، جمل صوره المرأته في وجه ها و صورته رجل في منطقه ” خداوند تبارك و تعالي زيبايي زن را در صورتش قرار داده و زيبايي مرد را در صحبت كردنش .

چون نمي خوام وارد بحث بشم ، فقط تيترها رو خدمتتون مي گم . اون چيزي كه مي گم بايد دنبالش بگرديد اين هست : زيبايي مرد از قول امام علي (ع) ، حضرت چند جمله دارند كه زيبايي مرد را در اونها بيان مي كنند . ، مي فرمايند 1 ـ زيبايي مرد در صحبت كردن اوست . زيبا صحبت كردن يعني زيبايي مرد . 2 ـ زيبايي مرد در بردباري اوست . صبر و آرامش و مردانگي ، زيبايي مرد هست . صبر ، سكوت . در برابر ناملايمات يك دفعه خشن نشدن و برنتافتن . ( كما اينكه زنها سريع سريع يا گريه مي كنند ، يا مي خندند ، يا جيغ مي زنن ، به هر حال يه جوري احساسات شون رو نشون مي دن ) اما مرد سكوت مي كند . مي گن زيبايي مرد در سكوته . 3 ـ زيبايي مرد در وقار اوست . 4 ـ زيبايي مرد در پارسايي است . 5 ـ زيبايي مرد در بنده بودنش در درگاه خداوند است . 6 ـ زيبايي مرد در قناعت است . 7 ـ زيبايي مرد در علم است . اين زيبايي هست كه بايد زوجه به دنبالش بگرده .

و فرمودند : “ عقول النساء في صورتهن ” و زيبايي هايي كه مرد بايد به دنبالش بگرده ، ( اون زيبايي كه به دلش بشينه ) در صورت زن هست . اين خيلي چيزها رو اثبات مي كنه . از جمله اين كه : اين مرد است كه زن را مي سازد . يعني اگر پسند انجام شد ، تفاهم انجام شد ، ازدواج صورت گرفت ، ديگه منطق ، صحبت كردن ، وقار ، پارسايي ، فرمانبرداري ، عبوديت ، همه اينها قابل تزريق و قابل آموزش است به زن . ولي مرد نه ، مرد هموني كه بار اومده هست . زن نمي تونه مرد رو عوض كنه . اين در ذات خلقت زن و مرد هست . در خواستگاري اين رو بايد دقت داشته باشيد . زنها بايد به دنبال زيبايي مردانه بگردند و مردها دنبال زيبايي زنانه . و اين زيبايي ها رو بشناسن و بعد از ازدواج مراحل طي مي شه . تفاهم كامل اونجايي خواهد شد كه بعد از سالياني ، 10 سال ، 15 سال ، زن و مرد كاملاً مثل همديگه خواهند شد . يعني اگر واقعاً زندگي ، يه زندگي با تفاهم ، با علاقه و با آرامشي باشد ، در اين زندگي صحبت كردن اينها مثل هم خواهد شد ، عقلانيت اينها مثل هم خواهد شد ، يعني هرچي مرد داره ، زن فراخواهد گرفت . اين خصوصيت زنان هست . و در كلام اميرالمؤمنين (ع) هم هست .

پس اين مسائلي هست كه در خواستگاري بايد به دنبالش بگردند . خُب حالا خواستگاري انجام شد ، به تفاهم نرسيديد ، چه كنيم ؟ بي رودروايسي به هم بزنيد . مي گه : آقا ! حالا اومده ، دو سه بار اومدند ، گناه دارند . گناه وقتي داره كه تو الكي جواب مثبت بدي . مي گه : آقا ! حالا پدر و مادر چي مي گن ؟ فاميل چي مي گن ؟ فاميل هرچي مي خوان بگن . زندگي خودتون رو خراب نكنيد . انگيزه ازدواج ، صحبت فاميل نيست ، ترحم نيست ، پدر و مادر نيست ، دلسوزي نيست ، گناه داره نيست ، اينها انگيزه ازدواج نيست . نشد ، به هم بزنيد . به هم زدنش چه جوريه ؟ باز هم ما در خدمت تون هستيم ! اين كه مي گم ما در خدمتتون هستيم ، من خودم نمي يام به هم بزنم ، چون من تو به هم زدن اصلاً كاره اي نيستم ، ولي راهش رو بهتون نشون مي دم . به هم زدن هم شرايط داره . يه جوري بايد به هم بخوره كه روحيه دختر و پسر لطمه نبينه . چه جوري ؟ اگه بگم لو مي ره ! نمي گم . خواستيد به هم بزنيد ، بيايد ، من خودم به همش مي زنم . عنايت كنيد ببينيد ، مثلاً پسر به خواستگاري دختر مي ره ، به تفاهم نمي رسن ، پسر مي گه : نمي خوام . دختر لطمه مي خوره ، مي گه : خُب چرا ؟ من مي خواستم . يا دختر مي گه : نمي خوام . پسر لطمه مي خوره ، چرا ؟ من مي خواستم . اين به هم زدن اصلاً رعايت نمي شه . اصلاً ! خيلي كه ديگه بخوان احترام بذارن ، مي گن : نه داداش ! نمي ديم . مي گه : خُب چرا ؟ مي گن : مال اين حرفها نيستي . خدا روزيت رو يه جاي ديگه حواله كنه ! خُب اين پسر روحيه اش خورد مي شه . حتي جواب منفي دادن ، راههايي داره كه اين راه ، بعضي وقتها با كلام است ، بعضي وقتها با يه كارهايي كه انجام مي دن ، كه اينها رو هم ما بلديم ، انشاءالله اين ها رو هم در خدمتتون خواهيم بود . ( كه انشاءالله هيچ وقت براي اين مسائل در خدمتتون نباشيم ) .